سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشاوره خانواده

رضایت مندی زناشویی را نمی‌توان صرفاً بر اساس فشارهای روانی بیرونی تبیین کرد، زیرا تمامی ازدواج‌ها دست کم با چند فشار روانی مواجه هستند. در بسیاری از خانواده‌ها فقر، تعدد فرزندان و بیماری وجود دارد، اما در عین حال، موفق بودند و بسیاری از ازدواج‌هایی که هیچ کدام از این موارد در آن ها وجود نداشته است، به شکست منتهی شده‌اند. تفاوت ازدواج های شادکام و ناشاد را حداقل تا حدودی می‌بایست در پرتو شیوه‌ای تبیین کرد که طرفین به فشار روانی پاسخ می‌دهند و یا با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند  .
پاداش‌ها
یک منبع بسیار با اهمیت رضایت مندی در ازدواج عبارت است از پاداش‌هایی که طرفین به یکدیگر می‌دهند. «جیکسون، والدون و مور» دریافتند که زن و شوهرهای شادکام در عوض پاداش هایی که از یکدیگر دریافت می کنند به همدیگر پاداش می دهند، اما رفتار تنبیه کننده طرف مقابل را نادیده می گیرند. آن ها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار طرف مقابل را تلافی نمی کنند. برعکس، زوج های ناراضی رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده می گیرند اما دائماً با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله می زنند.
چه نوع پاداش هایی در ازدواج به کار می آید؟ پاداش های بسیاری وجود دارد و برای افراد مختلف چیزهای متفاوتی از کارکرد پاداش دهنده برخوردارند. یک شنونده خوب بودن، هم بازی یا همراه یک پیاده روی بودن، تحسین کردن، کمک کردن در کارها به یکدیگر، آوردن یک نوشیدنی در طول روز، و هر چیزی که فکر می کنید برای همسرتان پاداش محسوب می شود.
«گارنر» در سال 1981 گزارش کرد زن و شوهرهایی که دست از تحسین و تمجید یکدیگر بر داشته اند به مرحله ای رسیده اند که از آن به بعد یکدیگر را ناجذاب تلقی می کنند.
ادراک درست و دقیق
زوج های شادکام در شناخت یکدیگر توفیق دارند. آن ها یکدیگر را به درستی و با دقت ادراک می کنند. زن و شوهرهای ناراضی چنین نیستند. به چند دلیل ادراک درست در شادکامی زناشویی نقش دارد. می دانیم که پاداش دو جانبه در روابط از اهمیت برخوردار است، اما در صورتی می توانیم طرف مقابل را خشنود سازیم که از علایق او آگاه باشیم. وانگهی، معمولاً نمی توان مسائل و مشکلات را حل کرد مگر آن که هر دو طرف نسبت به آن مشکل آگاه باشند.
اگر زن و شوهرها در ابتدای زندگی هم شناخت درستی از یکدیگر داشته باشند ممکن است در دام بازنمایی های پایدار بیفتند. بازنمایی پایدار به این معنا است که ما بر اساس دانسته های قبلی خود در مورد همسرمان رفتار می کنیم؛ به این صورت ممکن است از درک تغییرات همسرمان باز بمانیم. فقط معدودی از انسان ها در سن 28 سالگی همانی  به نظر می رسند که در سن 18 سالگی به نظر می رسیدند.
ارتباط و تبادل نظر
همسران چگونه می توانند یکدیگر را بهتر بشناسند؟ گفت وگو! اولین ابزار میسر برای به حداقل رساندن گژفهمی در ازدواج، تبادل پیام است.
اگر زن و شوهرها در وضعیت گشوده و بی پرده با یکدیگر صحبت کنند، احتمال اینکه یک نفر بدون آگاهی طرف مقابل تغییر کند، وجود نخواهد داشت و طرفین از آنچه دیگری را خشنود یا ناخشنود می سازد، بیشتر مطلع بوده و اگر همسر او درباره امری ناراحت و ناراضی باشد، متوجه این قضیه می شود. بک و جونز دریافتند ارتباط ضعیف رایجترین مشکل ازدواج های پر دردسر است.
مهارت های مسئله گشایی
بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و بیشتر اداره و حل این اختلاف ها با شادکامی ازدواج ارتباط دارد. یک مورد تفاوت در این است که آیا به محض پدیدار شدن اختلاف نظر، مستقیماً از آن صحبت شود یا نه. زن و شوهرهای شادکام گرایش دارند که به هنگام بروز مشکل به بحث راجع بع آن بپردازند؛ زوج های ناراضی ظاهراً آن را نادیده می گیرند اما از یاد نمی برند و همچون یک سند مهر و موم شده حفظ می کنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجدداً آن را به جریان بیندازند.
«پیترسن» متوجه شد رایجترین الگوی ازدواج های مسئله دار آن است که همسری پس از آنکه طرف مقابل کاری کرد یا سخنی گفت، به جای آنه بکوشد درباره اش گفتگو کند، آن را نادیده می گیرد.
«ل. روبین» متوجه شد که زن و شوهرهای ناراضی اجازه می دهند تا رنجش و دلخوری هایشان در طول زمان بر روی هم انباشته شوند و آن گاه است که به بحث راجع به آن ها می پردازند.
طبق تحقیقات گاتمن در ازدواج های شادکام وقتی یکی از طرفین راجع به چیزی گلایه می کند، طرف مقابل با توجه کردن به او و پاسخ دادن به شیوه ای بی طرفانه و توام با درک، دست به استفاده از مهارت های گوش فرا دادن فعال می زند. اما در یک ازدواج ناموفق وقتی یکی از طرفین دست به شکوه و گلایه می زند، طرف مقابل به صورت مقابله به مثل پاسخ می دهد برای مثال:
- تو زباله ها را فراموش کردی بیرون بگذاری؟
- بله، پس اون ظرف هایی که تمام سینک ظرف شویی را گرفته اند چی؟
تحقیقات دیگر نشان از تفاوت های بسیاری دارد.
- زوج های موفق بر موضوع تمرکز می کنند درصورتی که زوج های ناموفق بیشتر بر روی شخص تمرکز می کنند و در دل مشکلات بیشتر به دنبال مقصر می گردنند تا حل مسئله.
- زوج های ناموفق برای حل مشکلات اعمال زور، فشار، تهدید و گرو کشی می کنند.« اگر بخوای اینجوری بکنی اصلاً خونه مادرت نمی ریم" " ... امشب خبری از شام نیست»
- زن و شوهرهای موفق مصالحه می کنند، از روش برنده-برنده استفاده کرده و به توافق می رسند در صورتی که زوج های ناموفق به دنبال بردن هستند.
و در نهایت زوج های موفق در برابر مشکلات دست به ابتکار می زنند ولی زوج های ناموفق بر نظر خود تاکید دارند. جالب است که زوج های موفق در این مواقع از پاداش های کوچک برای حل مشکل استفاده می کنند اما زوج های ناموفق نمی خواهند حتی یک قدم از موضع خود عقب بکشند

 مرکز مشاوره جوان تست روانشناسی تست ازدواج


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

چرا خانم ها اگر قرار باشد، 10 سال هم صبر می کنند اما حرفی از قرار ملاقات به زبان نمی آورند؟ اگر واقعا این کار مردهاست پس چطور مثل سایر کارهای دیگری که روزی تنها به آقایون تعلق داشته خانم ها در آن پیشرفت نمی کنند و پشتکار بالایی خود را نشان نمی دهند؟   …

شاید عده ای کمی از این نوع خانم ها وجود داشته باشد که شما اصلا نمیتوانید سر به سر آنها بگذارید و دستشان بیـنـدازیـد امـا بـایـد قــبول کنیم که تعداد آنها محدود است .
علیرغم وجود پشتکاری که خانم ها در وجوه دیگر زندگی از خود نشان می دهند در مورد قرار های ملاقات کمی خجالتی می باشند و ترجیح می دهند این مطلب را طرف مقابل بازگو کند. پس زمانی که نوبت به گذاشتن قرار ملاقات می رسد این نوبت مردهاست که دست به کار شوند.


کیش و مات
زمانی که صحبت از قرار ملاقات به میان می آید شکی وجود ندارد که اولین حرکت دشوار است. من در این یک موضوع طرف آقایون را می گیرم. این کار هم درست مثل سایر شغل هایی می ماند که خانم ها مشغول انجام دادن آنها هستند. چرا آنها نباید برای گذاشتن قرار ملاقات پیش قدم شوند و چرا نباید خانم ها به آقایون را پیشنهاد ازدواج دهند و به خواستگاری آنها روند. چنین کارهایی همیشه جزء وظایف مردها بوده است.
در این قسمت دلایلی وجود دارد که چرا خانم ها هیچ گاه در این امر پیشقدمی نمیکنند و همیشه مردها باید جور این کار را به گردن بگیرند.


درست مثل یک امتحان
با روشی که یک مرد به یک زن نزدیک می شود، قضاوت های بیشماری می توان در مورد او برداشت کرد؛ آیا او اعتماد به نفس دارد یا دارای شخصیت متزلزلی است؟

شاید بیش از اندازه از خودش مطمئن باشد. آقایون برای انجام این کار ترفند های بیشماری دارند (که من تمام آنها را به عینه دیده ام و دیگر غافلگیر نخواهم شد) که برخی از آنها به خوبی جواب می دهند و متاسفانه سایرین باعث ایجاد بدبختی برای فرد می شوند.

این روش ها چه کار کنند یا نه باید همیشه توجه داشته باشید که نشان دهنده شخصیت درونیتان هستند.
خانم ها دوست دارند مردها را در یک چالش قرار دهند و ببینند مردها برای رسیدن به آنها چگونه تلاش می کنند، به همین دلیل است که هیچ گاه خودشان پیش قدم نمیشوند و این کار را به عهده آقایون می گذارند.

اگر مردی در رستوران به خانمی برسد و حوصله او را با تعریف از خود سر ببرد و به 1001 دلیل مختلف خانم را راضی کند که کس بهتری از او پیدا نخواهد کرد؛ این امر گویای دو مطلب می باشد (که هر دو به شدت ناخوشایند می باشند): عدم اعتماد به نفس یا/و اعتماد به نفس بیش از اندازه.
مردی که در زمان شروع گفتگو با او جسورانه و خشن صحبت کند و انتظار داشته باشد که خانم شماره تلفن خود را در آورده و دو دستی تقدیمش کند (نه اینکه فقط شماره را به او بدهد بلکه تقدیم کند) باید اعتماد به نفس بیش از حدی داشته باشد.
اگر مردی بتواند از این امتحان سربلند بیرون آید این شانس را پیدا می کند که خانم یکی دو مرتبه دیگر نیز با او قرار بگذارد و این بار به طور حتم خانم پیش قدم خواهد شد

مرکز مشاوره تلفنی آدرس مراکز مشاوره مرکز مشاوره ژنتیک

 


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

امروزه انواع و اقسام آشنایی‌ها بین دختران و پسران جهت ازدواج دیده می‌شود که در این بخش به نقد و بررسی آن‌ها می پردازیم  .

خصوصات آشنایی های مستقیم  و بررسی آنها


الف) غلبه‌ی احساسات در آشنایی‌های مستقیم

نباید شور و حال آشنایی بر تعقّل غلبه پیدا کند و احساسات بر اصل شناسایی مقدّم شود. متأسّفانه این آداب در خواستگاری‌ها رعایت نمی‌شود و خواستگاری‌هایی که اکنون بین جوانان متداول شده است، سنگی معلّق در هواست. در خواستگاری‌های مستقیم که جوانی از جوان دیگر در پی یک دیدار سطحی و دلباختگی ذهنی انجام می‌‌دهد و در پی سه جلسه گفتگو با هم خودمانی می‌شوند و می‌گویند اگر به تفاهم رسیدیم بعداً با خانواده‌ها در میان می‌گذاریم، وقتی از آن جوان می‌پرسیم: چرا اینگونه عمل می‌کنی؟ می‌گوید: می‌خواهم طرف را بشناسم. گاه شاهد هستیم که با هم صحبت مستقیم نمی‌کنند؛ امّا بنحوی در یک پروژه با هم همکار می‌شوند و یک ارتباط کاری و عاطفی با هم پیدا می‌کنند و به بهانه‌ی آن با هم رفت و آمد پیدا می‌کنند .

هر چند رفت و آمدهای جوان به نیّت شناخت طرف مقابل انجام می‌شود، امّا نتیجه‌ی کار برعکس می‌گردد. یعنی در این ارتباطات قبل از اینکه شناسایی انجام شود، دلباختگی ایجاد می‌شود و دلباختگی و عاشقی مانع از شناسایی است؛ همانطور که می‌فرمایند: «حُبُّکَ للِشَّیءِ یُعْمی وَ یُصِمّ»؛ علاقه به چیزی انسان را کور و کر می‌کند، یعنی مانع از شناخت دقیق نسبت به نکات منفی آن می‌شود.



ب) تأثیر روان ناخودآگاه در تعلّق زن و مرد

جنس زن و مرد اگر با هم به هر عنوان ارتباط پیدا کنند، چه ارتباط کاری و چه فرهنگی، بطور ناخودآگاه به هم وابسته می‌شوند. روانشناسان اصطلاحی دارند به نام روان «ناخودآگاه». بخشی از روان، «خودآگاه» است و بخشی دیگر «ناخودآگاه». بی‌مناسبت نیست پیرامون اصطلاح «ناخودآگاه» مقداری تأمّل کنیم؛ زیرا بسیاری از آن غفلت داریم و چنانکه از نامش پیداست ذاتاً بنحوی است که باید از آن غفلت داشته باشیم. در حافظه‌ی ما چیزهایی ضبط می‌شود و در روح ما اثر می‌گذارد.

آن چیزها به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای از آن‌ها را با آگاهی و توجّه در حافظه جا می‌دهیم؛ مثلاً کتاب می‌خوانیم و مطالب آن را به خاطر می‌سپاریم و یا سخنان سخنرانی را می‌شنویم و در حافظه ضبط می‌کنیم. در این بخش هر آنچه با روح ما تطابق داشته باشد و آن را بپذیریم، در ذهن انباشته می‌کنیم و اگر آن را نپذیریم، از خاطر می‌بریم.


هر چند رفت و آمدهای جوان به نیّت شناخت طرف مقابل انجام می‌شود، امّا نتیجه‌ی کار برعکس می‌گردد. یعنی در این ارتباطات قبل از اینکه شناسایی انجام شود، دلباختگی ایجاد می‌شود و دلباختگی و عاشقی مانع از شناسایی است


دسته‌ی دوم چیزهایی است که ناخودآگاه بدون اینکه نیت انتخاب داشته باشیم، در ذهن خود انباشته می‌کنیم. به عنوان مثال اگر شما در جلسات سخنرانی شخصیتی حضور پیدا کنید و بادقّت سخنان و مباحث او را به خاطر بسپارید و آن سخنران در حین بحث خود حرکاتی را با دست یا صورت و ایما و اشاره برای تفهیم مباحث خود انجام دهد، هر چند شما به آن حرکات و اشارات توجّهی مستقیم و آگاهانه ندارید، بطور غیرارادی و به اصطلاح روانشناسان ناخودآگاه از آن حرکات تأثیر می‌پذیرید و در گفتگو با دیگران بدون اینکه تعمّد داشته باشید، از آن حرکات و اشارات بهره می‌گیرید. این، همان ضمیر «ناخودآگاه» است.

روانشناسان معتقدند بخش ناخودآگاه روان ما بسیار بزرگ‌تر و بیش‌تر از بخش خودآگاه ماست. آن‌ها مثال کوه‌های یخی که در دریا شناورند را مطرح می‌کنند که قسمتی اندک از آن از آب بیرون و قابل مشاهده است. ناخدایان باتجربه با دیدن این کوه‌های یخی وحشت می‌کنند؛ زیرا اگر کشتی با آن‌ها برخورد کند، منهدم می‌شود و دست کم صدمه‌ی سنگینی می‌بیند. ما اگر یکی از سرنشینان این کشتی باشیم، از وحشت ناخدا تعجّب می‌کنیم ولی ناخدا می‌داند در زیر قطعه یخی که می‌بیند، یک کوه یخ عظیم قرار دارد.میگنا.روانشناسان از آن قسمت عمده‌ی زیر آب به ضمیر ناخودآگاه تعبیر می‌کنند. از آنجا که ما غفلت داریم، خطرناک است یعنی ضمیر ناخودآگاه ما داوری برای انتخاب ندارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم انتخاب می‌کنیم.


شما سخنان یک سخنران را می‌شنوید و بخشی را می‌پذیرید و بخشی را رد می‌کنید. امّا بدون اینکه دقّت داشته باشید، حرکات و رفتارهای آن سخنران را کاملاً می‌پذیرید و تقلید می‌کنید؛ بدون اینکه حتّی علاقه به آن داشته باشید.

در فرآیند خواستگاری‌هایی که دختران و پسران به طور مستقیم انجام می‌دهند به این انگیزه که این ارتباط مقدمه‌ای برای شناسایی بهتر یکدیگر می‌باشد، هر چند ظاهراً حرف قابل دفاعی است، امّا ناخودآگاه در حال رد و بدل کردن محبّت به یکدیگر هستند. کار به جایی می‌رسد که پس از چند جلسه رفت و آمد ناگهان متوجّه می‌شوید به او بسیار دلبسته و وابسته شده‌اید و بطور قطع هم تصمیم گرفته‌اید با او ازدواج کنید.هر چند اطّلاعات اوّلیه حکایت از ظاهری منفی داشته باشد ـ مثلاً بدانید خانواده‌های شما با یکدیگر سنخیت ندارند ولی رشته‌های محبّت بین شما چنان در هم تنیده شده است که آن اطّلاعات را نادیده می‌گیرید و این از مواردی است که پیش از نظر کارشناس(عقل)، دل تصمیم گرفته؛ در حالی که از حقایق غافل بوده است. از این رو، خواستگاری را باید پس از کارشناسی‌های عقل انجام دهیم تا در دام رشته‌های محبّت ظاهری و هوس‌انگیز گرفتار نشویم.

با علاقمندی و به عبارت صحیح‌تر علاقه‌بندی که خود را در بند علاقه گرفتار می‌سازیم، بسیاری از عیوب را نمی‌بینیم و گاه عیوب را زیبا می‌بینیم. آدمِ دلباخته‌ دیگر حرف کسی را نمی‌پذیرد و حقایق را نمی‌بیند

مرکز مشاوره ازدواج تهران مرکز مشاوره جوان تست روانشناسی

 


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

غمش را تسکین دهید
 دنیای یک کودک پیش دبستانی غم‌های خودش را دارد؛ زمانی که قرار بازی در پارک لغو می‌شودطبیعی است که ناراحت باشد. وقتی کودک ناراحت است اصلا سعی نکنید حواسش را پرت کنید. برعکس برایش درباره زمان‌هایی که در کودکی ناراحت بودید تعریف کنید «یه بار عروسکمو گم کردم و نتونستم گریه نکنم.» دستش را بگیرید و او را بغل کنید و به او بفهمانید بعضی وقت‌ها طبیعی است انسان ناراحت باشد. بعد سعی کنید او را از این حال و هوا دربیاورید مثلا با اسباب‌بازی‌هایش مشغول بازی شوید  .

این را امتحان کنید
در میز شام تمام اتفاقاتی را که باعث شادی و غم‌تان شده برای بقیه تعریف کنید بعد از فرزندتان بخواهید او هم تعریف کند. بعضی از بچه‌ها نیاز به یک انگیزه دارند تا بخواهند حوادثی را که برای‌شان اتفاق افتاده بیان کنند . این کمک می‌کند تا بتوانند احساسات‌شان را بشناسندو با آن کنار بیایند.

احساس گناهش را کم کنید
 تا 3 یا 4 سالگی وجدان کودک رشد می‌کند. حتی اگر کسی او را زمانی که کار بدی انجام می‌دهد، نبیند او احتمالا احساس بدی خواهد داشت. مطالعات نشان می‌دهد بچه‌هایی که هنگام انجام رفتاری ناشایست احساس گناه می‌کنند وقتی بزرگ می‌شوند بهتر رفتار می‌کنند.

این را امتحان کنید
 داستان‌ها همیشه پیام‌های اخلاقی زیادی دارند و می‌توانند آغازی برای گفت‌و‌گو درباره کاردرست یا گناه باشند. زمانی که داستان را می‌خوانید برخی جاها مکث کنید و از کودک سوال کنید، مثلا «چطور آن مرد فهمید که پسر دروغ می‌گوید؟» به کودک تصویری از شرایط بدهید و به او اجازه دهید بررسی کند که با دروغ گفتن چه بلایی سر قهرمان داستان می‌آید.

ترسش را جدی بگیرید
هر چیزی می‌تواند کودک شما را بترساند، از صدای گربه تا جاروبرقی، روز اول مدرسه و....باید به این ترس‌ها توجه کنید زیرا این ترس‌ها برای بچه‌ها کاملا واقعی است. به او نگویید «ساده نشو این گربه که با تو کاری ندارهبه جای آن کمک کنید ترسش کمتر شود. دست‌تان را جلوی جاروبرقی بگیرید و به او نشان دهید که این وسیله دست‌تان را با خودش نمی‌برد.
این را امتحان کنید
 باید مورد ترسناک را به نوعی سرگرم‌کننده و غیرقابل تهدید برایش تصور کنید. به همین دلیل می‌توانید به کودک خود بگویید یک نقاشی از گربه ترسناک همسایه بکشد. بعد پلک‌های بلند، خال‌های صورتی بزرگ و چیزهای بامزه دیگر برایش بکشید تا چهره‌ای صمیمی پیدا کند. وقتی این شاهکار به پایان رسید یک نام به آن بدهید مانند «گربه من نازنازیه»

خداحافظ حسودی
حسودی یکی از طبیعی‌ترین عواطف کودکان خردسال و پیش دبستانی است اما از کودک خود انتظار نداشته باشید این احساس را تشخیص دهد. احتمال اینکه او بگوید دیوانه شده یا عصبانی است بسیار بیشتر از این است که بگوید برادر کوچکش توجه بیشتری دریافت می‌کند یا دوستش اتاق مخصوص دارد در حالی که او مجبور است با برادرش در یک اتاق باشد. حتی اگر برای شما کاملا مشخص باشد که او حسودی می‌کند،میگناirایجاد حس بهتر در او اصلا کار راحتی نیست. شما می‌توانید با تصدیق احساسش شروع کنید. بگویید «می‌دونم دوست داری یه اتاق برای خودت داشته باشی و واسه همین به سارا حسودیت می‌شه.» بعد چند پیشنهاد برای رفع حسودی‌اش به او بدهید. شاید لازم باشد بخشی از اتاق را پارتیشن‌بندی کنید یا زمان خاصی را به او اختصاص دهید که در اتاق تنها باشد.

این را امتحان کنید
یک فهرست از تمام چیزهایی که او می‌تواند بابت آنها شکرگذار باشد تهیه کنید؛ دوستان،‌ خانه، خانواده‌ای که دوستش دارد، غذایی که می‌خورد و... وقتی حسودی‌اش عود کرد آنها را برایش بخوانید. او را تشویق کنید جعبه‌ای در اتاق قرار دهد و اسباب‌بازی‌ها و لباس‌هایی را که اندازه‌اش نیست در آن بریزد و بعد از مدتی آنها را با هم به یک خیریه ببرید و اهدا کنید تا او متوجه شود بسیاری از کودکان چیزهایی را که او دارد، ندارند

مشاوره ازدواج آنلاین مشاوره خانواده آنلاین مشاوره روانشناسی مشاوره تحصیلی

 


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

هر فردی ممکن است در زندگی روزهای بدبیاری و نحس را هر از گاهی تجربه کرده باشد که در این شرایط اغلب شخص احساس خوبی از خود ندارد و یا با موضوعات خاصی دست به گریبان است  .

وقتی این موضوعات خاص و گریبانگیر آنقدر شدت و قدرت پیدا می‌کنند که تقریبا بر تمام جنبه‌های زندگی شما سایه می‌اندازند، شاید زمان آن فرا رسیده باشد که به یک روانپزشک مراجعه کرده و از وی کمک بگیرید.
این علائم عبارتند از:
* احساس نگرانی و اضطراب دائمی یا ترس از چیزهایی که می‌دانید غیر منطقی هستند.
* احساس مداوم غم و افسردگی
* تغییرات خلقی آشکار یا تغییر در شخصیت فرد
* دشواری در انجام کارها و مسوولیتهای روزانه
* تجربه توهم یا افکار غیر واقعی
* تغییرات جدی و مهم در عادات تغذیه‌ای و خواب
* روی آوردن به مواد مخدر یا الکل برای تسکین یافتن
* احساس عصبانیت شدید و رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی
* تفکر خودکشی
پژوهشگران توصیه می‌کنند: در صورت مشاهده این علائم شخص باید برای کمک فوری به پزشک مراجعه کند. به گفته متخصصان؛ هر فردی ممکن است به بیماری روانی مبتلا شود. این بیماری‌ها می‌توانند پیامد یک اتفاق مصیب بار، جراحت و بیماری باشد و یا هیچ دلیل بارزی نداشته باشد.
علائم اختلال روانی معمولا در حدود 20 سالگی بروز می‌کند اما ممکن است خود بیماری حتی تا سالهای پیری مشخص نشود. برخی از سرنخ‌های این قبیل بیماریها نیز در دوران کودکی تثبیت می‌شوند. هرچند علت اصلی بیماری روانی هنوز شناخته شده نیست اما محققان احتمال می‌دهند که بروز اختلال بیولوژیک در مغز می‌تواند عامل تظاهر این قبیل اختلالات باشد.

برای بهبود یافتن، استراحت نیز ضروری است. گاهی ممکن است چندین هفته طول بکشد تا مصرف دارو تاثیر بگذارد. علت نیاز بیمار به استراحت زیاد تنبلی یا عدم همکاری نیست بلکه در واقع تاثیر بیماری است که مغز و جسم فرد را ناتوان می‌کند.

شایان ذکر است که حمایت و درک خانواده و جامعه و اطرافیان هسته اصلی درمان بیماریهای روانی است

تست استرس مرکز مشاوره کودکان مرکز مشاوره خانواده تست شخصیت


ارسال شده در توسط پریسا نجفی
<   <<   11   12      >