سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشاوره خانواده

 

 

همانطور که بارها گفته ایم ازدواج به منظور آرامش درونی و رسیدن به یک جایگاهی است که انسان در آن بتواند از تمامی جهات به فردی تکیه کرده و درواقع احساس مسئولیت کند.بنابراین برای رسیدن به این ویژگی روحی و اطمینان از این که فرد تجربه کافی برای مسئولیت پذیری و اداره خانواده و مدیریت مشکلات را داشته باشد باید به یک سنی برسد که به آن بلوغ فکری و جسمی رسیده باشند تا بتوانند یک زندگی را اداره کرده و روابط زناشویی خوبی داشته باشند.

البته سن ازدواج به جز عوامل بالا، به عوامل دیگه ای نیز وابسته است. مشکلات اقتصادی را شاید بتوان اصلی ترین عامل بالا رفتن سن ازدواج دانست زیرا مقدمات ازدواج و فراهم کردن آنها زمان بر می باشد. خانه و ماشین داشتن یک شغل خوب با درآمدی مناسب نیازمند این است که پسران ابتدا درس خود را تمام کنند و به دنبال کار بروند و با وجود چنین گرانی هایی قطعاً کار برای ازدواج آسان نمی باشد.بنابراین مشکلات اقتصادی شاید سخت ترین مشکل پیش روی جوانان برای ازدواج باشد که برای حل کردن آن باید دولت و جامعه نیز کمک کنند. از دیگر دلایل بالا رفتن سن ازدواج می توان به عدم یافتن فرد مناسب برای ازدواج، تغییر معیارهای ازدواج، تغییر نگرش ها و دیدگاه برای زندگی مشترک و همچنین الگو برداری از غرب را نام برد اما با تمامی این تفاسیر روانشناسان و کارشناسان در زمینه ازدواج تحقیقات بسیاری را در زمینه سن مناب برای ازدواج انجام داده اند. اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد اما می توان جامع تحقیقات آنان را به صورت زیر بیان کرد

برای ازدواج بسیاری اختلاف سنی مورد نیاز را بین 0 تا 5 سال می دانند بنابراین اینگونه ادامه می دهند کهسن مناسب برای ازدواج دختران به دلیل آنکه دختران از لحاظ بلوغ از سن 18 سالگی توانایی ازدواج دارند، این سن در نظر گرفته پس بنابراینسن مناسب ازدواج پسران را 23 سالگی می دانند.البته با در نظر گرفتن حداقل امکانات و سطح تحصیلات. اما اگر دقت کنیم با توجه به وضع جامعه این امر امکان پذیر نمی باشد.

طبق آمار های به دست آمده و به صورت عینی بهترین سن برای ازدواج برای پسران بین 27 تا 29 سالگی و برای دختران بین 23 تا 27 سالگی می باشد بدین ترتیب سن های یاد شده کاملاً منطقی بوده و می توان زندگی خوب را برای آنان پیش بینی کرد.تاکید همه روانشناسان بر این است که سن مناسب ازدواج فارغ از اعداد و ارقام، باید به گونه ای باشد که فرد در شرایط مناسب تربیتی رشد کرده و به نبوغ و بلوغ کافی از لحاظ بلوغ فکری، بلوغ جسمی رسیده باشند البته با توجه به سن یاد شده برای دختران می توان به این نتیجه نیز رسید که این سن برای مادر شدن هم مناسب می باشد پس فاصله بین ازدواج و بارداری نیز نمی تواند بلند مدت باشد.

 

بنابراین سن مناسب ازدواج بستگی به خود فرد دارد و نمی توان عددی دقیق را برای آن بیان کرد اما می شود ویژگی هایی که ذکر شد را در نظر گرفت تا شناخت لازم برای زمان مناسب ازدواج به دست بیاید.


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

 

 

خانواده نهادی است تربیتی که در این نهاد فرزندان شخصیت گرفته و نحوه برخورد با اجتماع را فرا میگیرند. باید به این نکته توجه کنید که خانواده ها و نحوه شکل پیری آنها در طول تاریخ بشریت یکسان نبوده و در این مدت دچار تحولاتی شده است اما همه این تحولات هیچگاه تغییری در اصل خانواده ایجاد نکرده و همواره بر نکته همدلی و گذشت و همچنین اعتماد در خانواده تاکید شده است. در خانواده ها ارزش ها شکل گرفته و پرورانده می شوند تا با تربیت یک فرزند خوب جامعه به شکل خوبی پیشرفت کرده و ضمن کسب موفقیت در اجتماع، ضامن سلامت روانی جامعه باشد بنابراین خانواده ها می بایستی در خودشان مشکلی نداشته باشند تا بتوانند به دور از ناهنجاریها و مشکلات فرزندانی خوب را تحویل جامعه بدهند.

یکی از نکاتی که باید در خانواده رعایت شود بحث اعتماد سازی است. اعتماد بین تک تک افراد خانواده بایستی نهادینه شود زیرا اگر این اعتماد نباشد همدلی نبوده و اگر همدلی نباشد اعضای خانواده که مانند حلقه زنجیر به هم متصل هستند از هم جدا شده و دیگر نمی توان به آنان یک خانواده گفت این اتفاق باعث می شود ابتدایی ترین نهاد تربیتی کار خود را به درستی انجام نداده و فرزندانی خوب را تحویل جامعه ندهد بنابراین جامعه از هم گسیخته شده و ناهنجاری در آن افزایش می یابد. اما چگونه می توان بحث اعتماد سازی را در خانواده پیاده کرد؟!

 

صداقت را می توان پایه این اعتماد سازی دانست اگر صداقت در خانواده حکم فرما باشد هیچگاه بی اعتمادی و شک در خانواده جایی ندارد بنا براین باید در تمامی مسائل صادق باشیم. در گام بعدی احترام به ارزش ها و تبادل نظرات در محیطی آرام می باشد همه اعضای خانواده باید به یک چشم دیده شوند البته جایگاه والدین جایگاهی خاص است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اهداف در خانواده باید مشخص باشد و باید هرکس شخصیت و جایگاه خود در خانواده را دانسته و برای حفظ آن تلاش کند بنابراین اعتماد سازی در خانواده به معنای داشتن خانواده ای خوب و سپس جامعه ای به دور از تنش می باشد.


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

 

خانواده به عنوان اصلی ترین نهاد تربیتی و شکل گیری شخصیت جامعه می توناد بسیار خوب و شاداب بوده و یا تبدیل به یک محیطی شود که هرکدام از اعضای آن در حال فرار از حضور در آن باشند. اما چگونه خانواده ای خوشبخت داشته بایشم تا زندگی نیز برایمان شاد و خوب باشد بستگی به خودمان دارد. این خودمان هستیم که تعیین کننده محیط و روابط داخل خانه و خانواده هستیم و می توانیم با الگو برداری از خانواده های موفق خود را به آرمان های یک خانواده خوب نزدیک کنیم.

حال باید ببینیم که خانواده های خوب چه خانواده هایی هستند. درواقع معیار تشخیص خانواده خوب، کاملاً بستگی به شخصیت خانواده و نوع انتظاراتی که ما از خانواده مان داریم دارد اما همواره خانواده های خوشبخت و خوب یکسری ویژگی های مشترک دارند که آنان را از بقبه متمایز می کند. بنابراین می توانیم با الگو برداری و همچنین دقیقتر شدن در زندگی آنان یک خانواده خوب را خودمان تشکیل داده تا هم طعم خوشبختی را خودمان بچشیم و هم بتوانیم الگویی دیگر برای جامعه باشیم.

کارشناسان خانواده ما طی تحقیقاتی که بر روی الگوهای موجود از یک خانواده خوب انجام دادند به 5 ویژگی مشترک بین انها رسیده اند که درواقع پایه و اصول یک خانواده خوشبخت بوده و برای داشتن یک زندگی خوب در کمال آرامش می بایست این موارد در خانواده ها رعایت شود.

در ابتدا باید بدانیم که دنیای اعضای خانواده باید گسترده باشد یعنی ارتباطات درون خانواده ای مهمتر بوده اما باعث نشود که ارتباط با فضای بیرون از خانواده قطع شود. البته باید در برقراری ارتباط با افراد دیگر دقت کافی را داشت و نباید با هرکسی که ازراه رسید ارتباطی صمیمی برقرار کرد شاید این ارتباط پایه گذار فروپاشی خانواده باشد اما منظورمان این است که اعضای خانواده باید اجتماعی باشند و اجازه دهند تا دوستان و خویشاوندان مورد اعتماد نیز با خانواده آنان ارتباط برقرار کرده و وارد دنیای آنان شوند.از دیگر موارد به دست آمده می توان به این نکته مهم اشاره کرد که در خانواده نباید نسبت به اعضای آن حس طلبکارانه داشت و یا خود اعضا نمی بایست از دیگر اعضای آن به صورت طلبکارانه کاری را درخواست کرد درواقع در یک کلام باید گفت که اعضای خانواده باید در قبال یکدیگر قدردان باشند این نکته یکی از حیاتی ترین نکات داشتن یک خانواده منسجم و خوشبخت است.مورد سوم این است که باید با عشق زندگی کرد و باید این عشق را همانطور به اعضای خانواده انتقال داد. این شور و عشق در خانواده باید جاودان و پایدار بماند و در هر زمان که فرصت بود یادآوری شود که چگونه اعضای آن به هم پیوند خورده و با به هم عشق می ورزند.

یکی دیگر از موارد و اصول خوشبختی در خانواده این است که با آنچه دارید شاد باشید و حسرت آنچه را که اکنون ندارید نخورده و سعی کنید ساگار باشید. این مسئله تنها در مورد اشیاء نبوده و نیست و درباره موارد شخصیتی هم می باشد زن و مرد و فرزندان و به طور دقیقتر خانواده می کوشد تا محیطی را فراهم کند که هیچ کمبودی در آن حس نشود.و اگر هم مواردی هست با خوشی موجود در خانواده و با شخصیت اعضای آن کامل شود بنابراین تمامی اعضای خانواده می بایست سازگار بوده و با آنچه که دارند بهترین زندگی را برای خود بسازند.

 

مورد آخر این است که خودتان باید شاد باشید تا اعضای خانواده تان نیز شاد باشند اگر شما با بداخلاقی و چهره ای درهم در خانه حضور داشته باشید قطعاً تاثیر منفی بر روی اعضای خانواده خواهد گذاشت. از خوشی های ساده لذت ببرید اگر به این مورد عادت کنید شما بیشتر راه خوشبختی و داشتن یک خانواده خوب را طی کرده اید خوشی های ساده می شود یک پارک رفتن یا آشپزی دسته جمعی و یا همین نشستن و گپ زدن را مثال زد. داشتن یک خانواده خوب اصلاً سخت نیست بلکه بسیار راحت و لذت بخش است بنابراین همین الان برای این مهم تلاش کنید تا طعم واقعی یک زندگی لذت بخش را بچشید.


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

متاسفانه تحقیقات مشاوران ازدواج حاکی از آن است که هنوز هم هستند خانواده هایی که دختران خود را مجبور به ازدواج با فردی می کنند که حال به دلایلی خودشان به اجبار تن به این خواسته داده اند. این امر هنوز هم دیده می شود و بسیاری از دختران را به سوی بدبختی هدایت می کند. توصیه ما به این دختران عدم ازدواج اجباری و مطرح کردن موضوع با یک فرد مطمئن در خانواده و یا یک مشاور ازدواج می باشد تا هرچه سریعتر از این موضوع جلوگیری شود.


ارسال شده در توسط پریسا نجفی

تفاوتی ندارد مرد باشید و یا زن احترام به تقاضا، حرف و خواهش همسرمان علاوه بر نشان دادن شخصیت ما بسیار مهم و ضروری است. هنگامی که از همسرتان حرف شنوی نداشته باشید و درواقع به نوعی با وی خواسته و یا ناخواسته لجبازی بکنید، وی را سرکوب کرده و امید به زندگی را در وی کاهش می دهید در این مواقع همواره خود را جای همسرتان قرار دهید و ببینید که آیا راضی هستید وی هم رفتاری به این شکل با شما داشته باشد.


ارسال شده در توسط پریسا نجفی
   1   2   3   4   5   >>   >